شب رازها و آرزوها چطور می‌گذشت؟
شب رازها و آرزوها چطور می‌گذشت؟
چهارشنبه‌سوری جشن بزرگداشت نور است. همان‌گونه که خانه‌ها و کاشانه‌ها غبارروبی می‌شوند، خانه دل هم باید از کینه‌ها زدوده شود. پریدن از روی آتش به نوعی سپردن سیاهی‌ها و کینه‌های درون به آتش فروزان است؛ چراکه آتش، پاک‌کننده پلشتی‌هاست.

پایگاه خبری، تحلیلی « خبر مفید» شستنی‌ها شسته، فرش، نمد و گلیم تکانده و رختخواب‌ها مقابل آفتاب و هوای تازه پهن می‌شود تا بوی نا و کهنگی از آن‌ها زدوده شود. جای‌جای خانه، غبارروبی  و از تار عنکبوت پاک می‌شود. باغچه بیل زده و شاخه‌های خشک درختان هَرس می‌شوند.

تا شب چهارشنبه‌سوری باید تمام کارهای مربوط به خانه‌تکانی تمام شده باشد، زیرا به باور نیاکان ما فروهرهای درگذشتگان در این شب به زمین می‌آیند و از بازماندگان خود دیدن می‌کنند. اگر آن‌ها را در صلح و صفا و پاکیزگی ببینند برایشان دعای خیر می‌کنند و اگر بازماندگان خود را درگیر پلشتی‌های زندگی ببینند با ناراحتی آنجا را ترک می‌کنند.

چهارشنبه‌سوری جشن بزرگداشت نور است. همان‌گونه که خانه‌ها و کاشانه‌ها غبارروبی می‌شوند، خانه دل هم باید از کینه‌ها زدوده شود. پریدن از روی آتش به نوعی سپردن سیاهی‌ها و کینه‌های درون به آتش فروزان است؛ چراکه آتش، پاک‌کننده پلشتی‌هاست.

ساعتی قبل از غروب آفتاب، جشن یا بته‌افروزی شروع می‌شود. بته‌ها به کپه‌های سه‌تایی، پنج‌تایی یا هفت‌تایی تقسیم می‌شوند. ابتدا بته‌ای را آتش می‌زنند و بعد با همان بته کپه‌ها را روشن می‌کنند. سپس با شادمانی هرچه بیشتر از روی کپه‌ها می‌پرند و می‌خوانند:

زردی من از تو/ سرخی تو از من/ غم برو شادی بیا/ زردی برو سرخی بیا

آیین‌های مربوط به چهارشنبه‌سوری هر کدام جلوه و ویژگی‌ خاص خود را دارد که نشانه اهمیت این شب نزد ایرانیان است.

پریدن از روی آتش و آب

سیداحمد محیط طباطبایی، فعال میراث فرهنگی می‌گوید: فرهنگ ما ایرانی‌ها شبانه‌روز است؛ یعنی تاریکی به نور و روشنایی می‌انجامد. غروب سه‌شنبه، آغاز چهارشنبه  می‌شود، به همین دلیل جشن چهارشنبه‌سوری در غروب سه‌شنبه است. 

هنگام غروب از روی آتش می‌پریم و در سپیده صبح فردا از روی آب می‌پریم (بعضی از اقوام). پس از پایان آتش‌افروزی در خانه بزرگ خانواده سفره می‌اندازیم و دورهم جمع می‌شویم. مهم باهم بودن و دورهم جمع شدن است. 

همه دور یک سفره در کنارهم می‌نشینیم. در خوان چهارشنبه‌سوری، خوردنی‌هایی از خانواده گندم مثل آش‌رشته و رشته‌پلو زینت‌بخش سفره است.

درخواست آشتی و ابراز محبت

آقای طباطبایی می‌گوید: قاشق‌زنی و شال‌اندازی از دیگر آیین‌های این شب است. درواقع چون آخر سال شده و به نوروز نزدیک می‌شویم باید کینه‌ها و کدورت‌ها را از دل بیرون کنیم. کسی که به دنبال آشتی یا ابراز عشق و محبت است چادر به سر می‌کند یا رویش را می‌پوشاند و به در  خانه دوست و آشنا می‌رود، قاشق‌می‌زند و نشانه‌ای از خود مثل انگشتری یا شال را در ظرف قاشق‌زنی می‌گذارد که این من هستم!

صاحب‌خانه اگر طالب آشتی و محبت او باشد در داخل ظرفش شیرینی، آجیل، تخم‌مرغ، سیب‌زمینی، نبات و نقل و  اگر محبت و آشتی او را نخواهد در ظرفش یک تکه زغال می‌گذارد. قاشق‌زنی به نوعی درخواست آشتی‌کنان، ابراز عشق و محبت و خواستگاری غیررسمی است. این رسم در مناطق سردسیر جای خود را به شال‌اندازی می‌دهد؛ یعنی به جای ظرف در گوشه شال، شیرینی، آجیل و… می‌بستند یا یک تکه زغال می‌گذاشتند.

خانه‌تکانی دل

دکتر محمدعلی دادخواه، نویسنده و پژوهشگر می‌گوید: چهارشنبه‌سوری، دعوت به هماهنگی و تراز است. در فرهنگ ما هفته یک ترازوست. شنبه، یکشنبه و دوشنبه در یک کفه قرار می‌گیرد، سه‌شنبه، شاهین ترازوست و چهارشنبه، پنجشنبه و جمعه در کفه دیگر ترازو قرار دارد. از این رو زمان چهارشنبه‌سوری، سه شنبه است. قبل از چهارشنبه‌سوری خانه‌تکانی زدودن کثافات و پلشتی‌ها از خانه گِل انجام می‌گیرد و چهارشنبه‌سوری، خانه ‎تکانی دل است.

اخوان ثالث می‌فرماید:
عید آمد و ما خانه‌ خود را نتکاندیم
 گردی نستردیم و غباری نفشاندیم

فردوسی می‌فرماید:
بشد چارشنبه هم از بامداد
بدان باغ کامروز باشیم شاد

برای تراز شدن در چهارشنبه‌سوری باید از سه کپه آتش عبور کنید (بپرید). در کپه اول با آتش که نماینده خداوند است عهد می‌بندید که اندیشه بد نداشته باشید.

وقتی اندیشه پاک شد در کپه دوم عهد می‌بندید که حرف و سخنی ناروا بر زبان جاری نکنید. و در نهایت در کپه سوم عهد می‌بندید  که اقدام، کنش و واکنش بد نداشته باشید. آتش یکی از عناصر چهارگانه در کنار خاک، آب و باد است. آتش تنها عنصری است که همیشه رو به آسمان می‌رود و چون همه‌چیز را شبیه خود می‌کند می‌خواهد شما را به بالا ببرد.

شب رازها و آرزوها

سهیلا کاوه، معلم و فعال فرهنگی می‌گوید: چهارشنبه‌سوری جشنی است که برای همه  از بزرگ و کوچک، برنامه‌هایی برای شادی بیشتر دارد. بچه‌ها از پریدن روی آتش و ترکاندن ترقه شادمان می‌شوند. کودکان خردسال در آغوش پدر از روی آتش می‌پرند. دختران دم‌بخت یا هر کس که آرزوی محالی دارد به کوچه و خیابان می‌رود و به حرف رهگذران گوش می‌دهد. معمولا همه شادند یا مهمان دارند یا به مهمانی می‌روند و برای انجام کاری دلپذیر به کوچه و خیابان آمده‌اند؛ یعنی کسی از غصه، درد و رنج و بیماری سخنی به‌میان نمی‌آورد.

او که سخن سختی از زبان کسی نشنیده با  خوشحالی به خانه برمی‌گردد و امید در وجودش جوانه می‌زند. آن کس که عزیزی در بستر بیماری دارد، رویش را می‌پوشاند، با پیاله و قاشقی به در خانه‌ها می‌رود و با قاشق‌زنی، ساکنان خانه‌ها را خبر می‌کند که حاجتی دارد. هر کس در پیاله‌اش چیزی می‌گذارد؛ از شیرینی و شکلات گرفته تابنشن.  از بنشن‌های به‌دست‌آمده، آش درست می‌کند و عجیب آن‌که شخصی که در بستر بیماری است با خوردن این آش‌ حالش بهتر می‌شود. جوان عاشق به در خانه معشوق می‌رود، شال می‌اندازد یا قاشق می‌زند، به امید آن‌که با تکه‌ای زغال راهی نشود.

چهار چهارشنبه آخر سال

منوچهر فرج‌زاده، نویسنده و پژوهشگر می‌گوید: آذری‌ها با نامگذاری چهارشنبه‌های اسفندماه به استقبال نوروز می‌روند که به «چهار چهارشنبه»معروف است. 

به باور نیاکان ما آب در اولین چهارشنبه متولد می‌شود، در چهارشنبه دوم  آتش و در سومین چهارشنبه زمین. در آخرین چهارشنبه (چهارشنبه‌سوری) باد جوانه‌های درختان را باز می‌کند  و بهار آغاز می‌شود. ما در چهار چهارشنبه اسفندماه جشن می‌گیریم ‌و آتش روشن می‌کنیم اما جشن روز چهارشنبه‌سوری بسیار مفصل‌تر است. 

در چهارشنبه آخر سال از روی آتش می‌پریم و در سپیده صبح فردا قبل از طلوع آفتاب از روی آب می‌پریم. در گذشته گله‌داران، گاو و گوسفندان خود را هم قبل از طلوع آفتاب چندین مرتبه‌ از آب‌های روان عبور می‌دادند. هنگام پریدن از روی آب می‌خوانیم: ای آب روان سنگینی‌های ما و بیماری‌های ما را ببر، برای ما سلامتی، خوشبختی و عاقبت‌به‌خیری بیاور.

آتیش‌آلغو در افغانستان

محمد اُزگانی، خوشنویس و فعال فرهنگی اهل افغانستان، درباره جشن چهارشنبه‌سوری در روستای سوختگگ، دایکندی، ولسوالی بندر می‌گوید: در غروب چهارشنبه‌سوری (آتیش‌آلغو) تمام اهالی روستا از بزرگ و کوچک در میدان روستا جمع می‌شوند و هفت کپه آتش روشن می‌کنند. بزرگان رو به جمعیت می‌گویند هر کس آرزویی دارد آرزو کند و از روی آتش بپرد.

 دختران و پسران جوان که آرزوی ازدواج دارند جزو کسانی هستند که اول از همه از روی آتش می‌پرند. هنگام پریدن از روی آتش می‌خوانند: زردی مه از تو/ سرخی تو از مه.  تمامی اهالی روستا بزرگ و کوچک و مرد و زن از روی آتش می‌پرند و آرزوهایشان را به آتش می‌گویند. 

پس از مراسم آتش‌بازی، همه به در خانه بزرگ روستا می‌رویم. اگر هوا مساعد باشد در همان جلوی خانه، بساط صرف شام فراهم می‌شود و اگر هوا مساعد نباشد، به تاب‌خانه یا اتاق مهمان می‌رویم. شام معمولا آبگوشت است. تمامی اهالی درواقع برای تهیه این شام نقشی داشته‌اند، یعنی همه با هم گوسفندی را تهیه کرده‌اند.

شاهنامه‌خوانی در آتیش‌آلغو

آقای اُزگانی می‌افزاید: شاهنامه‌خوانی جزو برنامه‌های دلپذیر در شب‌های زمستان است که هفته‌ای یک بار در خانه یکی از اهالی برگزار می‌شود و خاص آقایان ‌است اما در شب آتیش‎آلغو، این برنامه در حضور تمامی مهمانان از خانم و آقا اجرا می‌شود و تا پاسی از شب ادامه دارد. 

حلوای سرخ (غذا)، بسراق (شیرینی محلی) و بریان گندم (گندم بوداده) از خوردنی‌های این مراسم است.

استاد فقید شاهنامه‌خوانی که اسمش حسین‌علی بود، مهارت بسیاری در این کار داشت. هر داستانی از شاهنامه را که روایت می‌کرد ابزار و  ادوات آن را از قبل با چوب ساخته بود، مثل سپر، شمشیر، تبر، تبرزین و حتی تیر دوشعبه. هر جا که لازم بود در داستان از جایش بلند می‌شد و با ادواتی که درست کرده بود برنامه را اجرا می‌کرد. 

من با آن که کودکی پنج‌ساله بودم در نبرد رستم و سهراب برایم جای سؤال بود که چرا این دو پهلوان قبل از نبرد خودشان را معرفی نکردند و چرا رستم پسرش را نشناخت.

 ما گله‌دار بودیم، هرگاه گوسفندان از چرا به خانه برمی‌گشتند ۴۰ الی ۵۰ بره هیچ‌وقت مادرشان را گم نمی‌کردند. وقتی حیوان مادرش را می‌شناسد، چطور رستم نفهمید که سهراب پسر  خودش است؟ هنوز هم بعد از این همه سال نتوانسته‌ام جوابی برای آن پیدا کنم. 

جا دارد اشاره کنم که شاهنامه‌خوانی استاد حسین‌علی تأثیر عمیقی بر روی من گذاشت و نام فرزندم را سهراب گذاشتم.

  • منبع خبر : روزنامه اطلاعات|