رمضان و سیرابی از دریای رحمت به قدر عطش
رمضان و سیرابی از دریای رحمت به قدر عطش
رمضان نه فقط یک ماه، كه میدانی است كه در آن، انوارِ عشق منتشر و هر كس، به میزان عطش خویش از دریای محبت الهی سیراب می‌شود.

آیت‌الله احمد مبلغی، استاد درس خارج حوزه علمیه، در آستانه آغاز ماه رمضان، طی یادداشتی که در اختیار ایکنا قرار داده است با یادآوری گذر عمر و فرصتی که ماه رمضان برای انسان‌های عاشق به ارمغان می‌آورد، این سؤال را خاطرنشان کرد که: محبت، اگر در رمضان هزینه نشود، پس کی و کجا باید هزینه شود؟

هان، که روزگار بساطِ ایام را درهم می‌پیچد و با دستانِ فنا، نقشِ رویاها را از ساحتِ دل می‌زداید و زمان، با انگشتانِ زوال، خاطرات را از لوحِ ذهن می‌تراشد و برگ‌های آرزو را در اقیانوسِ فراموشی فرو می‌افکند. و اینک، آخرین روز پیش از رمضان بر ما سایه افکنده است.

روزها می‌گذرند، همچون ابری که در افق محو می‌شود و رؤیاها پراکنده می‌گردند، چون غباری در تندباد. ما در سکوتی اندوهبار، واپسین لحظاتِ عمر را به نظاره نشسته‌ایم. دیروز ما را بدرود می‌گوید و فردا ما را به خویش فرا می‌خواند؛ فردایی که در آن، بارانِ توبه، دل‌ها را طهارت می‌بخشد و آتشِ اشتیاق، در خاکسترِ فراق شعله می‌کشد.

ای لحظاتِ وداع! ای دقایقِ حسرت! چگونه زمان در میانِ دستانِ تو شتابان می‌گذرد؟ چگونه در دلِ این تاریکی، شعله‌های امید سر برمی‌کشند؟ اما در ژرفای اندوه، وعده‌ای نهفته است؛ وعده‌ وصالی دیگر، وعده‌ رمضانی که همچون سحری سپید، بر افقِ جان طلوع می‌کند، رحمتی را در سینه می‌پرورد، اندوه را می‌شوید، و نوری تازه در دل‌ها می‌افروزد.

در این روز، قایق‌های شوق، بر امواجِ انتظار می‌شکنند، و دل، میانِ سوزِ هجران و تبِ دیدار در نوسان است؛ بر گذشته اندوه می‌خورد و به آینده دل می‌بندد. اشک، پرده بر دیده می‌افکند، میانِ یادگاری که رخت بسته و امیدی که در راه است.

این همان روزی است که وداع، بر صفحاتِ زمان نوشته می‌شود؛ جایی که دل، در میانِ ویرانه‌های روزهای از دست‌رفته، خاطراتِ شب‌های محو‌شده را زمزمه می‌کند، و ساعاتِ بر باد‌رفته را شماره می‌نماید. آنگاه به افق می‌نگرد و می‌بیند که انوارِ رمضان در آسمانِ امید می‌درخشند، رعشه‌ای از اشتیاق بر او می‌افتد، و با دلی لرزان و نگاهی تر، به استقبالِ ماهِ معشوق می‌شتابد.

رمضان نه فقط یک ماه، که میدانی است که در آن، انوارِ عشق منتشر و جام‌های رحمت لبریز می‌شود و سوداگری محبت در میانِ جان‌های تشنه برپا می‌شود. رمضان، فصلی است که هر کس، به میزانِ عطشِ خویش از دریای محبتِ الهی سیراب می‌شود.

ای روزهای پایانی پیش از رمضان، ای نبضِ وداع در سینه‌ زمان، چه زود می‌گذری و چه جانسوز می‌رَوی. بساطِ عمر را درهم می‌پیچی و رویاها را از صفحه‌ دل محو می‌کنی، و دل را بر پُلی از اشک می‌نهی که میانِ فراق و وصال معلق است.
ای روزهای واپسینِ پیش از رمضان، عاشق در تو حسرت‌های گذشته را می‌شمارد، و تائب، کارنامه‌ آینده را می‌نگارد. او ساعاتی را می‌بیند که چون دانه‌های پراکنده‌ مروارید از هم گسسته، و شب‌هایی را می‌یابد که روشنایی‌شان در تاریکی غفلت محو شده است. پس می‌گرید؛ زیرا که در محبت، کوتاهی کرده است، اما امید می‌ورزد؛ زیرا که به بازگشت، به عشقی ژرف‌تر، به خضوعی صادقانه‌تر، دل بسته است.

ای روزهای پایانی پیش از رمضان، چه بسیار دل‌ها که در تو، خود را میانِ دیروزی که رفت و فردایی که چون مژده‌ای در کاروانِ نور در راه است، بازیافتند. رمضان نزدیک است، و با خویش جام‌های رحمت را برای تشنگان آورده و مشکات‌های محبت را بر مشتاقان فرو ریخته است و اینک، عاشق بر آستانِ رمضان ایستاده است، گریان از شادی، لرزان از اشتیاق، و آگاه از این حقیقت که عشق در رمضان، جز برای آنان که دلشان را در آتشِ انتظار گداخته‌اند و جانشان را با اشک تطهیر کرده‌اند، ارزانی نمی‌شود. زیرا که محبت، اگر در رمضان هزینه نشود، پس کی و کجا باید هزینه گردد؟

ای روزهای پایانی پیش از رمضان، ای نبضِ وداع در سینه‌ زمان، چه زود می‌گذری و چه جانسوز می‌رَوی، بساطِ عمر را درهم می‌پیچی و رؤیاها را از صفحه‌ دل محو می‌کنی و دل را بر پُلی از اشک می‌نهی که میانِ فراق و وصال معلق است.

اما رمضان، خود پیش‌درآمدِ رمضان است. از لحظه‌ای که دمی از نسیمش می‌وزد، جان در انتظارِ آن فرو می‌سوزد. سایه‌اش پیش از آمدنش گسترده می‌شود و نورش پیش از طلوعش دل‌ها را دربر می‌گیرد. دل، در روزهای پایانی شعبان، در آستانه‌ این میهمانی بزرگ، پیشاپیش، در شور و اضطراب است؛ گویی رمضان، از پسِ حجابِ زمان، پرده برمی‌دارد و بر دل‌های مشتاق نوری از حضورش می‌تاباند.

  • منبع خبر : خبرگزاری بین المللی قرآن